جملات زیبا و عاشقانه



فقط با سایه ی خودم خوب می توانم حرف بزنم ، اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ، فقط او می تواند مرا بشناسد ، او حتما می فهمد !
هرکس به میزانی که تنهایی نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است .
ازدواج مثل بازار رفتن است ، تا پول و احتیاج و اراده نداری به بازار نرو !
زندگی را اشکی بیش نمی دانم ، پس بگذار با اشک چشمانم بنویسم دوستت دارم !
زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف ، زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز .
اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست ، اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست ! (شکسپیر)
سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بهاترین داشته هاست !
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم ، گر که در خویش شکسته ایم صدایی نکنیم ، پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ، گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم ، یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ، طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم .
فرشتگان از خدا پرسیدن : خدایا تو که بشر را آنقدر دوست داری چرا غم را آفریده ای ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم ، چون این مخلوقه ی من تا غمگین نباشد به یاد خالقش نمی افتد .
با خودم عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم ، ولی باز تو را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم !
دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ ، دوستی تلفیق شعور من و توست ، دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا ، دوستی حس عجیبیست میان من و تو .
 
میدونی چرا بعضی شبها زود صبح میشه ؟ آخه خورشید هم دلش واسه چشمات تنگ میشه !
دلم در دیدن رویت همیشه می کند فریاد ، به یاد اولین دیدار که مهرت در دلم افتاد .
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت ، با صدایش آشنایم کرد و رفت ، نوبت تلخ رفاقت که رسید ، ناگهان تنها رهایم کرد و رفت .
عشق مرگ نیست زندگی است ، سخت نیست عین سادگی است ، عشق عاشقانه های باد و گندم است ، اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است ، زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ، خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی ، مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی ، اما بی ارزش است اگر ثانیه ای عاشق نباشی !
 
اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان بارانی ات شکسته تر می شود ، هیچ گاه به من پشت نمی کردی .
اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند ، علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن !
گفته بودی فردا ، پشت این پنجره ها ، غنچه ای می روید ، و کسی می آید ، روشنی می آرد ، دیرگاهیست که من ، پشت این پنجره ها منتظرم ، ولی اینجا حتی ، رد پایی هم نیست .
کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت ، کاش اگه پا میذاشت دلمون رو تنها نمیذاشت ، کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیذاشت .
 
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته ، شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته ، من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ، ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر